نيمه دوم قرن بيستم ميلادي هم چنان که در عرصه هاي مختلف زندگي اجتماعي شاهد تحولات شتابان چشم گيري بود ، در بخش معلولين به ويژه آموزش و پرورش افراد معلول نيز با تغيير نگرش ها و جنبش ها و برنامه هاي نوين همراه گرديد . دهها سال پيش از اين يعني از قرن نوزدهم ميلادي آموزش معلولين در محيطهاي ويژه و مجزا از جريان عمومي و رايج آموزش و پرورش جامعه جريان داشت و واژه هايي چون استثنايي خاص ، ويژه ، مخصوص و..... در کنار عبادت و تربيت بيان گر شيوه و بخش غريبي در سازمانهاي متصدي تعليم و تربيت بود که موجودات يا افراد متفاوتي که آنها به يادگيري و ياد دادن مطالب مشغول بودند مدارس استثنايي به گونه اي نظام بندي شده بودند که فرد معلول از ابتداي زندگي تا دوران جواني خود را بدون هر گونه ارتباط با جامعه در آنها به سر مي برند او ميبايد مهارتهايي چند در اين محيطهاي مجزا به دست آورد تا بتواند سرانجام پس از گذراندن دوره طولاني حدود دورازده تا پانزده سال مجوز ورود به جامعه را دريافت نمايد .
جامعه با اين افراد به شدت بيگانه بود و فرد معلول بيگانه تر از جامعه با خود و اجتماعش در آن دوران رويكرد روان شناختي و پزشكي بر آموزش و پرورش معلولين حاآم بود و در بيشتر موارد مديران مدارس و مراآز آموزشي و توانبخشي ميان پزشكان و روانشناسان انتخاب مي شدند . فرد معلول به عنوان شهروندي آه تفاوتها ي جسماني ، رواني و شخصيتي بسار دارد نمي توانست از عهده ايفاي نقش هايي آه جامعه بر دوش اعضاي آن مي نهاد برايند ؛ لذا نقشهايي خاص مي بايد براي او تعريف يا ساخته شود و سمت هايي محدود و معين براي ساليان طولاني تنها شانس فعاليت اجتماعي او بوده اما در سه دهه آخر قرن بيستم با اوج گرفتن جنبش هاي دانشجويي ، زنان ، رنگين پوستان و ديگر اقليتهاي اجتماعي فرهنگي در جوامع مختلف حرکت سراسري پر قدرتي در جهت معلوليت ، معلول و نقش و حقوق معلول در جامعه شكل گرفته و روز به روز پر توان تر و دامنه دارتر گرديده سازمانهاي بين المللي و دولتي مختلف از اين جنبشها استقبال نموده و در راس آنها سازمان ملل متحد با نام گذاري سه دهه متوالي به نام معلولين و تمرکز بر زندگي و مشكلات اين گروه عظيم که ده درصد جمعيت جهان را در بر مي گيرد ، به حرکتهاي مزبور رسميت و مشروعيت مي بخشد . در زمينه آموزش وپرورش معلولين نيز اين حرکتها بسيار قدرتمند بود مهمترين وجه مشترك و شعار و هدف جنبش هاي معلولين به رسميت شناخته شدن حقوق شهروندي آنها همانگونه که براي افراد ديگر وجود دارد بود . يعني ايجاد فرصتهايي برابر و تحقق شهروندي آامل براي افراد داراي معلوليت .
معلولين ديگر نمي خواستند از جامعه جدا باشند و تحقيقات بسيار نشان داد، در مواردي که جدا سازي صورت نگرفته است جامعه شاهد رشد طبيعي و شگفت انگيز ابعاد مختلف شخصي اجتماعي معلولين بوده است . از اين رو در زمينه آموزش و پرورش مسئولان ابتداي امر نظام تلفيق سازي يعني ارائه آموزش به معلولين در دو بخش استثنايي و عادي به طور هم زمان را اجرا نمود که پس از چندي با مشكلات و موانع بسيار آن روبه رو شدند . و سرانجام انديشه فراگير سازي آموزش . پرورش يعني آن که : هر کودك معلول بتواند صرف نظر از مشكل جسمي اش در هر مدرسه برايش راحت تر و به محيط زندگي اش نزديك تر باشد درس بخواند ، شكل گرفت و در غالب برنامه ايي تا سال ٢٠١٤ ميلادي به مورد اجرا گذاشته شده است . اما اين تازه ابتداي را ه است !( آيا واقعا يك آودك معلول مي تواند در همان مدرسه ايي که کودکان سالم تحصيل مي آنند و با همان شرايط و امكانات درس بخواند و موفق بشود ؟ ) ( براي تحقق آموزش و پرورش فراگير که هم اينك نظام جهان يك صدا خواهان آن هستند و آن را درست مي دانند چه تمهيدات و لوازمي مورد نياز است ؟ ) ( آيا کودك معلول شرايط مدارس جديد را به عنوان يك محيط طبيعي مي پذيرد همانگونه که محيط مدارس استثنايي را پذيرفته بود ؟ ) ( براي نيل به اين حس ضروري توسط کوچه بايد کرد ؟ )
اين پرسشها ذهن تمام دست اندرآاران امر تعليم و تربيت را به خود مشغول داشته است و پاسخهايي که به پرسشهاي فوق داده شد را مي توان در يك واژه خلاصه نمود :( مناسب سازي محيط ) در اين نوشته سعي بر آن است تا رابطه ميان مناسب سازي محيط مدرسه و تحقق کامل آموزش و پرورش فراگير آشكار شود . و به اين پرسش پاسخ داده شود   : ( مناسب سازي تا چه حد در تحقق فراگير سازي مناسب است ؟ چگونه مي توان از طريق مناسب سازي به آموزش و پرورش فراگير دست يافت ؟)

دریافت متن کامل مقاله [ دریافت فایل مناسب سازي مدارس]

 

به نقل از: http://www.armanshahr.org

افزودنی تبدیل گچ به سیمان