چکیده مقاله:

ایران یکی از کشور هایی است که بنا به موقعیت زمین شناسی و جغرافیایی خود در معرض انواع حوادث طبیعی چون زمین لرزه، سیل، طوفان، زمین لغزش و خشکسالی قرار دارد. وقوع انواع حوادث طبیعی گذشته از اینکه توسعه پایدار کشور را با مشکل مواجه می سازد، همواره تلفات جانی و مالی فراوان و جبران ناپذیری به کشور تحمیل می کند.

سازمان ها و وزارتخانه های متعددی در مدیریت بلایای محیطی در گیر و فعالند که تحت نظر دولت جمهوری اسلامی ایران، به عنوان بالاترین نهاد هماهنگی بین بخشی فعالیت می کنند.

تصمیم دولت برای سازمان های دولتی و غیر دولتی الزامی است. مدیریت بلایای محیطی به دو روش امکان پذیر است:
مدیریت فعال که ابتدا احتمال حدوث خطر و آسیب پذیری محیطی مورد ارزیابی قرار می گیرد ؛ آنگاه روش های کاهش آسیب پذیری در مناطق در معرض حادثه مشخص می گردد که می تواند شامل ایجاد مصونیت ، ارائه قوانین لازم ،آگاهی های عمومی،آموزش وسیستم اعلام خطر آتی باشد. این روشها باید قبل از وقوع بلا و در جهت افزایش مقاومت در برابر بلایای آینده بکار رود .

مدیریت انفعالی ،که عملی قبل از وقوع بلایا و در جهت کاهش اثرات آن صورت نمی گیرد ، در حقیقت با پذیرش خطر تمام روش ها مستقیماٌ به طرف فعالیت های بعد از وقوع بلایا نظیر امداد و بازسازی صورت می گیرد.

در این مقاله با تکیه بر مطالعه و تحلیل شیوه مدیریت دو سانحه طبیعی،(سیل سال 1374 ماسوله و خشکسالی های 1377-1383سیستان ) کوشش شده به این پرسش پاسخ داده شود که مدیریت بلایای محیطی کشور در قلمرو کدام یک از دونوع مدیریت مزبور قابل ارزیابی است و عوامل و عواقب آن کدامند.

اطلاعات مورد نیاز از طریق بررسی محلی حوادث مذکور و برخی منابع بدست آمده است.نتیجه نشان می دهد که مدیریت انفعالی ، تعدد سازمانی، بی توجهی به بررسی بلایای طبیعی به عنوان بخشی از برنامه ریزی توسعه منطقه ای و عدم استفده از تجربیات و د ا نش بومی از تنگناهای مدیریت بلایای طبیعی در کشور می باشد.


1- مقدمه
ایران یکی از کشور هایی است که بنا به موقعیت زمین شناسی و جغرافیایی خود در معرض انواع حوادث طبیعی چون زمین لرزه، سیل، طوفان، زمین لغزش و خشکسالی قرار دارد. وقوع انواع حوادث طبیعی گذشته از اینکه توسعه پایدار کشور را با مشکل مواجه می سازد، همواره تلفات جانی و مالی فراوان و جبران ناپذیری به کشور تحمیل می کند.

سازمان ها و وزارتخانه های متعددی در مدیریت بلایای طبیعی در گیر و فعالند. از جمله آنها 14 وزارتخانه اند که تحت نظر دولت جمهوری اسلامی ایران، به عنوان بالاترین نهاد هماهنگی بین بخشی فعالیت می کنند. تصمیم دولت برای سازمان های دولتی و غیر دولتی الزامی است .اما قانون نقش هماهنگی را به وزارت کشور واگذار کرده است. در نتیجه تمام شاخه های اجرایی دولت و آژانس های خصوصی باید از خط مشی ها ی این وزارتخانه در مسأله پیشگیری بلایا و کاهش خسارت های مالی و جانی پیروی کنند.

مدیریت بلایای طبیعی به دو روش امکان پذیر است:
مدیریت فعال که ابتدا احتمال حدوث خطر و آسیب پذیری محیطی مورد ارزیابی قرار می گیرد ؛ آنگاه روش های کاهش آسیب پذیری در مناطق در معرض حادثه مشخص می گردد که می تواند شامل ایجاد مصونیت ، ارائه قوانین لازم ،آگاهی های عمومی ،آموزش وسیستم اعلام خطر آتی باشد. این روشها باید قبل از وقوع بلا و در جهت افزایش مقاومت در برابر بلایای آینده بکار رود .
مدیریت انفعالی ،که عملی قبل از وقوع بلایا و در جهت کاهش اثرات آن صورت نمی گیرد ، در حقیقت با پذیرش خطر تمام روش ها مستقیماٌ به طرف فعالیت های بعد از وقوع بلایا نظیر امداد و بازسازی صورت می گیرد.
معمولاٌ رابطه ای دو جانبه بین هزینه های پیشگیری بلایا و هزینه های بازسازی وجود دارد. این دلالت بر آن دارد که هرچه برای پیشگیری از وقوع بلایا هزینه شود ، هزینه های مربوط به بازسازی و جبران خسارات کمتر می شود و برعکس .

به هر حال نمی توان با صرف منابع مالی بسیار ، خطر را تا سطح قابل قبولی کاهش داد؛ بنا بر این سطح متناسبی از هزینه ها برمبنای نیازها ومنابع باید در جهت مدیریت فعال اختصاص داده شود.
در این مقاله با تکیه بر مطالعه و تحلیل شیوه مدیریت دو سانحه طبیعی،(سیل سال 1374 ماسوله و خشکسالی های 1377-1383سیستان ) کوشش می شود به این پرسش پاسخ داده شود که مدیریت بلایای محیطی کشور در قلمرو کدام یک از دونوع مدیریت مزبور قابل ارزیابی است و عوامل و عواقب آن کدامند. بنابراین ازریابی شیوه مدیریت بلایای محیطی با تکیه بر دو حادثه فوق الذکر هدف اساسی تحقیق حاضر می باشد به این امید که به عنوان مقدمه ای در برنامه ریزی های آتی مورد استفاده دست اندرکاران قرار گیرد.

2- جمع آوری داده ها و روش تحقیق
داده های مورد نیاز این تحقیق از دو حادثه مورد بررسی در رابطه با مدیریت بلایای طبیعی ( سیل سال 1374 ماسوله و خشکسالی های 1377-1383سیستان ) از طریق مشاهده محلی و مطالعه اسنادی به دست آمده است. حضور نگارنده به عنوان معلم در دوران خشکسالی در دانشگاه سیستان و بلوچستان این فرصت را به دست داده تا از نزدیک ابعاد فاجعه را مشاهده و با روند مدیریتی آن آشنا گردد. مشاهده کامل جریان سیل سال 1374 ماسوله به تناسب بومی بودن نگارنده و حضور بلافاصله او بعد از وقوع حادثه میسر شده است. دومین شیوه جمع آوری اطلاعات بررسی اسنادی مرتبط با دوسانحه مزبور بوده است که در جای خود بدان اشاره شده است . داده های جمع آوری شده با استفاده از آمار توصیفی و بررسی تطبیقی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و نتیجه گیری شده است.

3- داده های تحقیق:
1-3- خشکسالی سیستان
ناحیه سیستان در طول سال های 1377-1383 با خشکسالی شدیدی روبرو بوده است که در اثر آن جریان آب هیرمند به طور کامل قطع گردید و به دنبال آن دریاچه هامون خشک شد. دشت سیستان ایران با وسعتی معادل 15197 کیلومتر مربع در شمال استان سیستان و بلوچستان قرار دارد . این دشت علیرغم یکنواختی نسبی ، دارای ناهمواری های متعددی از جمله کوه خواجه، دریاچه هامون، تپه های شنی و تراس های دریاچه ای است( زمردیان، 1367: 104) . جمعیت سیستان در سال 1385 ،329317 نفر بوده است .
اقلیم سیستان گرم و خشک ( نگارش و خسروی، 1379: 253) و میانگین دمای سالیانه آن 21 درجه سانتیگراد و متوسط بارش سالیانه آن 61.4 میلیمتر است . میزان تبخیر و تعرق بالقوه بین 4196 میلیمتر ( نگارش و خسروی، 1379:277) تا 5700 میلیمتر ( گنجی، 1353: 256) در نوسان است . بادهای 120 روزه که شاخص ترین و منظم ترین پدیده جوی ناحیه است ، از 20 اردیبهشت تا 20 شهریور تسلط کامل داشته و زندگی ساکنان آن را تحت تأثیر قرار می دهد( حسین زاده، 1376:107) .

در دوره 7 ساله خشکسالی میزان بارش سالیانه به طور متوسط به 32.1 میلیمتر کاهش یافت ( جدول 1). که در مقایسه با میانگین بلند مدت گرچه نصف شده و لی تنها 29.3 میلیمتر کاهش داشته است . از این رو خشکسالی سیستان را خشکسالی هیدرولوژیکی می نامند( کردوانی، 1380: 30).زیرا با توجه به اقتصاد حاکم ، زندگی مردم بیش از بارندگی به طور صد در صد به جریان آب هیرمند وابسته است( ساری صراف، 1379: 223).

سال

1377 1378 1379 1380 1381 1382 1383 متوسط سالیانه

بارش/میلیمتر

57

56

30

13

27

28.3

13.4

32.1

جدول1: میزان بارش متوسط سالیانه در ایستگاه زابل
منبع: سازمان هواشناسی


در حالی که کاهش میزان بارندگی سالیانه 29.3 میلیمتر بوده است، جریان آب هیرمند و آورد آبی آن دردوره خشکسالی نسبت به سالهای گذشته کاهش بسیارداشته و به طور متوسط به 121.9 میلیون متر مکعب رسید در حالی که در سالهای پرآبی به 28151 میلیون متر مکعب نیز می رسید ( مهندسین مشاور تهران سحاب، 1371:284). جدول2 آورد آبی سالیانه رود هیرمند را در دوره خشکسالی نشان می دهد.

جدول2 :آورد آبی سالیانه رود هیرمند در دوره خشکسالی


سال آبی 8-1377 9-1378 80-1379 1-1380 2-1381 3-1382 معدل
آورد آبی(میلیون مترمکعب) 258.8 114.1 58 0 326 96.6 121.9
 
منبع: شرکت سهامی آب منطقه ای سیستان و بلوچستان،1383:13


کاهش آب هیرمند تنها به کاهش میزان بارندگی بستگی نداشته بلکه احداث سد های مختلف بر روی رودخانه بویژه تأسیس سد کجکی در سال 1953 با حجم مخزن 1.8 میلیارد متر مکعب نقش مهمی در کاهش آب هیر مند داشته است( مهندسین مشاور تهران سحاب، 371: 74). کاهش شدید آب ورودی در سالها ی مزبور به خشک شدن کامل آب دریاچه هامون منجر شده و زندگی مردم را سخت تحت تأثیر قرار داد.

سیستان همواره خشکسالی های ادواری را تجربه کرده است . در سال 1345 خشکسالی حدود 68382 نفر از مردم سیستان را مجبور به مهاجرت گرگان و دیگر نقاط کشور کرده است . در خشکسالی 1349 حدود 60000 نفر دیگر مجبور به ترک سیستان و مهاجرت شده اند( ابراهیم زاده ، 1380: 162).

خشکسالی اخیر به رغم فعالیت های جدی سازمان های دولتی خسارات زیادی در پی داشته است. از جمله:

الف : خسارات بخش زراعت
جدول 3 کاهش سطح زیر کشت و میزان تولید سیستان را نسبت به سالهای قبل از خشکسالی نشان می دهد.

عناوین سال1377- 1376 سال1383-1382 درصد کاهش
سطح زیر کشت محصولات زراعی(هکتار) 119624 25407 78.8
سطح باغات کشت 2306 405 82.4
تولید محصولات زراعی به تن 1052792 225998 78.5
تولید محصولات باغی به تن 13253 177 98.6
 
جدول3: سطح زیر کشت و میزان تولید بخش زرزاعت و باغداری در سیستان
منبع: جهاد کشاورزی استان سیستان و بلوچستان ، 1383:15



طبق برآورد کارشناسان طی دوره خشکسالی حدود 224200 میلیون ریال به بخش زراعت و باغداری سیستان خسارت وارد آمده است ( منبع: جهاد کشاورزی استان سیستان و بلوچستان ، 1383:18).

ب: خسارات بخش دامداری
براثر خشکسالی ، بخش دامداری سیستان که یکی از مهمترین زیر بخش های اقتصادی ناحیه بوده و گستردگی فعالیت آن عمدتاٌ در مناطق روستایی می باشد ، آسیب های جدی دید. این بخش قبل از خشکسالی ها بادارای بودن 1801222 واحد دامی ، سهم مهمی در ارزش افزودهی اقتصادی منطقه سیستان داشته است که بعد از وقوع خشکسالی ، در سال 83-1382 این رقم به 1372607 واحد دامی کاهش پیدا کرده است . جهاد کشاورزی استان سیستان و بلوجستان مجموع خسارات وارده به این بخش را طی دوره 1378- 1383 در اثر اتلاف دام و تولیدات دامی ، حدود 32/257687 میلیون ریال برآورده کرده است ( جهاد کشاورزی استان سیستان و بلوجستان ، 5:1383).

ج: خسارات وارده به بخش شیلات
در سالهای قبل از خشکسالی به طور متوسط سالیانه 7000 تن و حداکثر 12000 تن ماهی از هامون و چاه نیمه ها برداشت می شده است که در دوران خشکسالی بتدریج کاهش و در سال 1382 کاملأ قطع شده است. حذف برداشت ماهی زندگی ساکنان 53 روستا را در حاشیه تالاب هامون تحت تأثیر قرار داده و وسیله معیشت 1090 خانوار صیاد را از بین برد. در اثر خشکسالی صنایع دستی و تولید حصیر با استفاده از نی تالاب متوقف گردید( بریمانی، 1381: 192)که خسارت های ناشی ازآن را 630000 میلیون ریال برآورد کرده اند.( بذر افشان ، 1385: 123).

د: هزینه های دولت
کمیته امداد امام که یکی از سازمان های درگیر مدیریت بلایای محیطی است در جهت تسکین و امداد ، تعداد افراد تحت پوشش را که در اثر سانحه خشکسالی معیشت خود را از دست داده بودند ، از 20185 نفر در سال 1375 به 32124 نفر در سال 1381 افزایش داده است ( کمیته امداد امام استان سیستان و بلوچستان ،1382: 4) که رشدی برابر 62.8 در صد داشته است.در مدت مزبور دولت مجبور شده در جهت اقدامات امدادی، تسکینی در ازای هر نفر حدود 13 کیلو گرم در ماه آرد در اختیار مردم بگذارد و در بسیاری موارد اظطراری به توزیع کنسرو و سایر مواد غذایی بپردازد. توزیع تانکر های آب شرب در تمام مدت خشکسالی از دیگر فعالیت های امدادی دولت بوده است. با این همه در اثر خشکسالی ساختار شغلی ناحیه دچار تغییر اساسی شده است؛ بگونه ای که از تعداد جمعیت زارع و دامدار کاسته شده و بر صاحبان مشاغل غیر رسمی چون دستفروشی، کارگری موقتی ، قاچاق کالا و مواد سوختی به مقدار صد درصد افزوده شده است (جدول4) .

شغل 1377 1383 درصد تغییرات
زراعت 1235 852 69-
دامداری 909 627 69-
زراعت-دامداری 3143 2200 70-
صیادی 326 0 100-
سایر مشاغل 1013 2027 100+
جدول4 : تغییر ساختار شغلی سیستان در اثر خشکسالی
منبع: بذر افشان،1385: 130



2-3- سیل ماسوله :
در شمال ایران به طور طبیعی به چند دلیل سیل و زیان های آن چندان با اهمیت نبوده است از جمله :
- بارندگی منظم ، زیرا بین میزان و رژیم بارش و تغییر پذیری آن رابطه ای بر قرار است و هرچه میزان بارندگی بیشتر ، تغییر پذیری آن کمتر خواهد بود و توان بالقوه سیل کاهش می یابد. در نتیجه به علت وجود بارندگی منظم به طور طبیعی امکان وقوع سیل کمتر بوده و هست.
- تراکم پوشش گیاهی ، بخش اعظمی از سطح شمال ایران را پوشش گیاهی تشکیل می د اده که خطر بروز سیل را کاهش می داده است.

- طول کم رودها ، چون فاصله قلل کوهها تا سطح دریای خزر خیلی زیاد نیست، رود ها طو کوتاهی دارن، در نتیجه گستره کانونهای آبگیر کاهش می یابد، و خطر طغیان رود ها کمتر است . به همین دلیل استان گیلان با دارابودن بیشترین میزان بارندگی در میان استانهای کشور ، در دوره 1330-1370 ، تنها 3 درصد سیلابها و 1.2درصد زیانهای مالی ناشی از سیل را داشته است( دفتر طرح و برنامه معاونت آبخیز داری ، وزارت جهاد سازندگی). اما حدود 74 درصد سیل هایی که از سال 1330 تا 1380 اتفاق افتاده است ،تنها مربوط به بیست سال اخیر، (1380-1360) بوده است ( روزنامه همشهری، 28/5/1383).یکی از این سیل های مهیب سیل ماسوله بوده است. در سال 1374 مسئولان شهرک ماسوله در 36 کیلو متری جنوب غربی شهرستان فومن در ارتفاع 1050 متری ، طرح ساخت خیابان ورودی را به اجرا گذاشتند . بر اساس این طرح می بایست خیابان ورودی شهرک زیر سازی و دیوار بندی و پلی بتنی در بخشی از دره ماسوله رودخان در مدخل شهرک در ارتفاع 1100 متری ساخته می شد . با اجرای طرح ، خیابانی پر شیب آسفالت شد و پلی بتونی با عرض زیر گذر هفت متر و ارتفاع دو و نیم متر روی دره ای با شیب 45 درصد بنا شد . مجرای آب در بخش بالا دست و پایین دست پل محل حادثه نزدیک به بیست متر عمق ودر حدود پانزده متر پهنا داشته است .دو طرف خیابان شیب دار دارای دیوار سنگی بوده و تأسیساتی چون اداره مخابرات و پارکینگ اتومبیل ها در آنجا بنا شد.

در گذشته همان گونه که گفته شد مجرای آب رودخانه عمق بیست متری و پهنایی پانزده متری داشته و به جای پل بتونی ایجاد شده ، پلی چوبی بوده که به هنگام پر آبی هیچ گونه مانعی در برابر عبور آب ایجاد نمی کرده و آب مسیر طبیعی خودرا می پیموده است .

در نتیجه تخریب و فرسایش جنگلهای ناحیه بالا دست ، بارندگی روز نهم تیر 1377 رگبار کوتاه مدتی به جاری شدن سیل انجامید و تخته سنگی به ابعاد 5/6 متر دهانه این پل را که ابعادش 7 ×5/2 بود، مسدود کرد و آب ناگزیر از روی جاده آسفالته شیب دار به راه افتاد و هر چه در مسیرش بود با خود برد . مسافرانی که به علت بارش باران به اتومبیل های خود پناه برده بودند همه در دره ماسوله رودخان قربانی شدند و اقتصاد ماسوله که باید از محل گردشگری تابستانی سرو سامانی می گرفت ، دچار زیان فراوان شد ؛ به این ترتیب تصمیمات عمرانی ناهماهنگ با ویژگیهای طبیعی سرزمین و ساخت و ساز های غیر منطقی حادثه آفرید .

3-3- سازمان کنونی مدیریت بلایای محیطی کشور
سازمان و وزارت خانه های متعددی درفعالیت مدیریت بلایای محیطی در ایران درگیرند . در بین آنان 14 وزارت خانه اند که تحت نظر دولت به عنوان بالاترین نهاد هماهنگ کننده بین بخشی فعالیت می کنند . تصمیم دولت برای سازمان های دولتی و غیر دولتی الزامی است اما قانون نقش هماهنگی را به وزارت کشور واگذار کرده است . در نتیجه تمام شاخه های اجرایی دولت و سازمان های خصوصی باید خط مشی های این وزارت خانه را در جهت پیشگیری بلایا و کاهش خسارت های مالی و جانی پیروی کنند . برای دست یابی به این هدف و برای تأسیس یک نهاد واحد وکیفی در مقابله با بلایای محیطی در هر بخش از کشور ، وزارتخانه ، دفتر تحقیق و هماهنگی فعالیت های امنیتی و احیا تشکیل می دهد . هماهنگی بین بخشی در امور اجرایی بوسیله این دفتر انجام می شود اما هماهنگی بین بخشی در تحقیق از طریق کمیته ملی کاهش بلایای محیطی انجام می شود.

این کمیته مرکب از 9 زیر کمیته است که هریک در موضوع خاصی زیر نظر وزارتخانه ها و سازمان ها فعالیت می کنند . یک زیر کمیته نیز مسئول اهداف هماهنگی است ) (Bahrainy,2003:140-160 .

از نظر اجرایی سازمان های مختلفی درگیر مدیریت بلایای محیطی در ایران هستند . فعالیت اصلی سازمان ها و نهاد های فعال در مدیریت بلایای محیطی در کشور به 13 گروه تقسیم می شود: شامل پیشگیری،آموزش، امداد و نجات، تحقیق، هماهنگی و ارتباطات، نظارت، استانداردسازی، بازسازی، برآورد خسارات، پیش بینی ، اعلان شرایط، مالی و پخش اطلاعات . برای نمونه در مورد تکنولوژی کاهش خطر خشکسالی سازمان مراتع و جنگل ها و وزارت جهاد کشاورزی مسئولیت دارند. در رابطه با سیل وزارت نیرو از نظر سیستم هدایت رودخانه، مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن از نظر پایگاه اطلاعات ، و سازمان مراتع و جنگل ها و سازمان هواشناسی در بخش تحقیقات سیل نقش دارند. شهرداری در مورد کاهش خطر در خیابان مسئولیت دارد. و در همه موارد مذکور بنوعی نیروی انتظامی، سازمان بسیج، وزارت جهاد سازندگی ، وزارت کشاورزی، وزارت کشور، وزارت نیرو ، هلال احمر و وزارت بهداشت نقش دارند (.(Bahrainy,2003:140-160 بدین ترتیب در عمل یک فعالیت خاص با کار چندین سازمان مختلف مواجه می شود.

4- تحلیل داده ها
بررسی حاضر بیانگر آن است که در هردو مورد مزبور فعالیت مدیریتی معطوف به زمان بعد از وقوع حادثه بوده است. و فعالیت پیش بینی و پیشگیری و برنامه ریری در آنها بسیار کم رنگ بوده است.
اطلاعات حاصله از این بررسی نشان می دهدکه خشکسالی سیستان اغلب با تناوب چندین ساله در ناحیه اتفاق افتاده و می افتد. آثار موجود در یک دوره یکصدوبیست ساله (1872-1992) نشان می دهد که در این مدت حدود 23 خشکسالی در ایران روی داده است که 13 مورد یا 56.5 درصد آن خشکسالی های بحرانی بوده است ( بریمانی، 1383:186-193). بنا بر این پیش بینی خشکسالی اخیر نیز به عنوان یکی از خشکسالی های بحرانی کار دشواری نبوده است . چنانکه در سال 1373 یعنی چهار سال پیش از وقوع حادثه در این دوره ، حدوث آن تحت عنوان " فاجعه ای در حال شکل گرفتن " از سوی محققین هشدار داده شده بو د که چنین حادثه ای منبع اصلی آبیاری سیستان و امکانات اقتصادی دیگرِ آن چون مراتع ، صید و شکار، صنایع دستی و... را به نابودی خواهد کشاند( مجتهد زاده، 1374، 33-38). با این همه حادثه اتفاق افتاد و طی هفت سال علاوه بر خسارات اقتصادی برابر حدود 4644644.499 میلیون ریال ، خسارات غیر قابل جبران اجتماعی نظیر تغییر ترکیب جمعیتی و شغلی مردم ناحیه وارد ساخت؛ به گسست فرهنگی ناحیه منجر شد و هزینه های هنگفت مالی و پرسنلی به دولت تحمیل کرد.

در سطوح پایین و محلی نیز ، ناحیه شاهد آن بوده است که ارائه کمک های دولتی به نحو مطلوبی مدیریت نمی شد که خود بحثی مفصل می طلبد.
نگاهی به علت اصلی بروز حادثه نشان می دهد که عوامل جوی و کاهش بارندگی از عوامل تشدید کننده بحران بوده است ولی عامل اصلی آن نبوده است. بنا بر این نمی توان آن را بلای طبیعی و اجتناب ناپذیر تلقی نمود. زیرا با تقسیم واحد جغرافیایی سیستان به دو واحد سیاسی (سیستان افغانستان و سیستان ایران ) در سال 1872، در واقع میان دو حوضه مرطوب که در افغانستان قرار دارد و حوضه خشک که در ایران واقع است ، جدایی افتاد . هرگونه بهره برداری در بخش علیای رود پیامد هایی در بخش سفلای رود دارد که در سالهای خشک و بحرانی می تواند به قطع کامل آب بیانجامد و در نتیجه همه فعالیت های اقتصادی وابسته به آن را آسیب پذیر سازد( بریمانی، 1383:186-193).

اگر ساختار کنونی مدیریت بلایای محیطی در ایران در مقایسه با علت حادثه خشکسالی مزبور مورد بررسی قرار گیرد ، باید پرسید که مسئولیت این حادثه با چه سازمان یا ارگانی بوده است؟
آیا سازمان مراتع و جنگل ها و وزارت جهاد کشاورزی که در ساختار کنونی مدیریت بلایای طبیعی در کشور نقش دارند، در این حادثه مسئولیت مشخصی دارند؟ که البته چنین نمی باشد. در این حادثه می توان فقدان فعالیت فعال وزارت امور خارجه را مشاهده نمود که در ساختار کنونی مدیریت بلایای طبیعی در کشور تنها مسئولیت نظارت و پخش اطلاعات و ارتباطات را به عهده دارد و هیچ ارتباطی بین نقش این وزارتخانه و حادثه خشکسالی در ساختار کنونی مدیریت بلایای طبیعی در کشور دیده نمی شود ( (Bahrainy,2003:140-160. و وزارت کار و امور اجتماعی در این بین بکلی غایب است .
وزارت امور خارجه در مورد حقوق بهره برداری ایران از آب هیرمند فعالیتی نداشته و یا توفیقی بدست نیاورده است. سازمان عریض و طویل " سازمان عمران سیستان " که وابسته به چندین وزارتخانه بوده و منابع فراوانی در ناحیه هزینه کرده است ، در مورد تغییر ساختار اشتغال ناحیه هماهنگ با منابع اب در دسترس مسولیتی نداشته و کاری نکرده است.

وزارت بازرگانی در مورد سازماندهی تجارت یا یکی از توان های بسیار مناسب ناحیه هیچ فعالیت موثری نداشته است.
وزارت جهاد کشاورزی در مورد تغییر سیستم کشت ناحیه و استفاده از سیستم های نوین آبیاری در محیط با توان تبخیری بالا هیچ اقدامی نکرده است. سیستم آبیاری در سیستان خشک با گیلان مرطوب هیچ تفاوتی ندارد. در مقابل جملگی شاهد خسارات فراوان خشکسالی به عنوان باصطلاح سانحه طبیعی بوده اند و در فعالیت های بعد از بروز حادثه فعال بوده اند . اقدامات انفعالی سازمانها بگونه ای بوده است که عده معدودی نه تنها از حادثه خشکسالی زیانی ندیدند بلکه ار محل فعالیت های نابسامان بعد از وقوع حادثه منافع فراوانی بدست آوردند.

یکی دیگر از حوادث مورد بررسی ، سیل مهیب ماسوله در سال 1374 بوده است. عامل اصلی بروز این حادثه اجرای طرح ساخت خیابان ورودی شهرک بوده است . مجری آن شهرداری بوده است . مسئولیت جلوگیری از تخریب جنگل ها با سازمان مراتع و منابع طبیعی بوده است. علت اصلی تخریب جنگل و مراتع زندگی دامداری و سوء استفاده احتمالی برخی مأمورین بوده است.
وزارت نیرو به عنوان عضوی از اعضای سازمان مدیریت بلایای محیطی، از میزان دبی رود و تغییر پذیری آن اطلاع دارد. شهرداری به عنوان عضوی دیگر مسئولیت بنای جاده و خیابان را دارد. آگاهی از ویژگی زمین ساختی منطقه در قلمرو فعالیت سازمان زمین شناسی است . مسئولیت هماهنگی بین سازمانها در مورد این پدیده مشخص با چه کسی بوده است؟

از سوی دیگر ساختار کنونی مدیریت بلایاِی محیطی تا چه اندازه می تواند از مشارکت داوطلبانه واقعی مردم محلی بهره گیری کند. واقعیت آن است که تا زمانی که حاکمان محلی مسئولیت امور سیستان و دفاع از این استان و دیگر سرزمین های مرزی خاوری ایران را به عهده داشتند ، از منافع منطقه ای ایران نیرومندانه دفاع می شد و ساکنان این مناطق از حقوق تاریخی خود بهره می گرفتند ، اما از هنگامی که رایزنی های محلی از سوی دولت مرکزی کنار گذاشته شد ، بویژه از سال های نخستین قرن بیستم که همه امور همه مناطق ایران زیر کنترل دولت مرکزی درآمد ، منافع ملی ایران در سیستان مورد بی توجهی قرار گرفت( مجتهد زاده، 1374، 33-38).

در مورد سیل ماسوله هم اگر توجه شود ، هِیچ یک از قربانیان بومی نبوده اند . زیرا بومیان بهنگام رگبارها با کف زدن و سوت زدن متمادی کسانی را که در کنار رود در قسمت پایین دست رود بوده اند، از طغیان رود و بروز خطر آگاه می کردند و بومیان با آن آشنایی داشتند که سازمان کنونی مدیریت بلایای محیطی قادر به بهره برداری از این توان محلی و سنتی نبوده است.
به عبارت دیگر وقتی که یک فعالیت خاص با کار چندین سازمان مواجه می شود، معلوم نیست که مسئولیت هر یک از سازمان ها در انجام فعالیت و هماهنگی سازمانی تا چه میزان است . در چنین مواقعی ابهام و یا تعدد تصمیم گیری و در نتیجه بی کفایتی مدیریتی حتمی خواهد بود. با همه دقتی که به نظر می رسد در سازماندهی مدیریت بلایای محیطی در ایران صورت گرفته است، متولی بسیاری از فعایت ها بویژه در بخش پیش گیری و برنامه ریزی خالی است.

5- نتیجه گیری و پیشنهاد:
بررسی نشان می دهد که ساختار کنونی مدیریت بلایای محیطی در ایران با سه نوع تنگنا دست به گریبان است : اول ، فقدان سازمان و ساختار مناسبی که بتواند بلایای محیطی را به بطور یکپارچه ، جامع و فعال مدیریت نماید .

هماهنگی لازم بین سازمانهای مختلف در گیر وجود ندارد . گرچه گویا همه سازمانها شروع وظیفه خود را بعد از وقوع حادثٍه می دانند، اما تجربه دو حادثه فوق نشان می دهد که در آن هنگام نیز ناهماهنگی سازمانی به شدت خود را نشان می دهد . بنا بر این تعدد سازمانی ، پراکندگی مسئولیت ها و فقدان هماهنگی و فقدان قوانین جامع و یکپارچه شامل امداد و نجات و استفاده از سلیقه سازمانی در مراحل مختلف بلایا و بویژه ضعف و فقدان جنبه های جلوگیر ی وآمادگی اولین چالش سازمان کنونی مدیریت بلایای محیطی در ایران است. اغلب فعالیتها معطوف به زمان بعد از وقوع حادثه بوده است.

دوم، در ساختار کنونی مدیریت بلایای طبیعی در کشور، برنامه ریزی منطقه ای جایگاهی ندارد وبلایای طبیعی به عنوان عاملی حاشیه ای که گهگاهی روند توسعه را تخریب می کند، بررسی می شود (Bahrainy,1998:142-181) در حالی که تجربه نشان می دهد که سیستم جامع و یکپارچه برنامه ریزی شهری و منطقه ای می تواند همرا با دیگر تدابیر نقش مهمی در کاهش بلایای طبیعی داشته باشد. در این نوع برنانه ریزی نقش حوادث طبیعی در توسعه بخوبی ارزیابی و درجهت هماهنگی با آن چاره اندیشی می شود
سوم، در سازمان کنونی مدیریت بلایای طبیعی استفاده از مشارکت مردم محلی و دانش و تجربیات بومی در مراحل مختلف تصمیم گیری و اجرا جایگاهی ندارد . در صورتی که مشارکت مردمی اولین شرط توفیق و سرزمین ایران مملو از تجربیات و دانش های کهن است که می توان آن را بروز و مورد بهره برداری قرار داد
از این رو پیشنهاد آن است که:

اول، یک سازمان ویژه در عالی ترین سطح مسئولیت مدیریت بلایای طبیعی را به عهده بگیرد. این سازمان باِید نقش هماهنگی در عالی ترین سطح را داشته باشد و تبعیت از تصمیمات آن برای کلیه سازمانها و نهادها و حتی نهادهای خارج از حیطه قوای سه گانه الزامی باشد.

دوم، در برنامه ریزی توسعه، بلایای طبیعی به عنوان بخشی از فعالیت های برنامه ریزی بررسی و مورد توجه قرار گیرد. و همانگونه که اجرای هر پروژه ای باید منوط به دریافت مجوز از مثلأ سازمان محیط زیست باشد، دریافت مجوز از نهاد عالی مدیریت بلایای طبیعی نیز اجباری باشد.

سوم، استفاده از مشارکت مردمی و دانش و تجربیات بومی و بهره برداری علمی ازآن لازمه توفیق مدیریت بلایای طبیعی در کشور است.

به نقل از: http://forum.geomapia.net

افزودنی تبدیل گچ به سیمان